عجب کله ای داریم ما به گمانمان جنسش از آن خارجی هاست
یادمان می آید در دوران شیرین نوجوانی یکی از تفریحات سالم ما با قابلمه تو سر خود کوفتن بود به صورت چند بار مداوم البته در آن حال چون از خود بی خود شده و یادمان می رفت بعدی هم هست چنان با قابلمه می کوفتیم توی سر خودمان که قابلمه قلپ می شد (تغییر شکل به صورت نیم دایره در جهت مخالف با کله مبارک)
و از کارایی آن چند درصدی کاسته
در این بین همچنان سرمان سالم ماند البته از حیث ظاهر ورنه بر همگان واضح و عیان است که :
نگار اگر به سر، عقل می داشت
اورا با قابلمه چه کار می داشت
(از بابت قافیه و وزن بگذارید پای ضربه ای که به سرمان خورده)
امشب نیز از فرط گرسنگی و بیکاری پس از یک دعوای شیرین چنان با دسته فلزی صندلی به کله خود می کفتیم که سرمان آب لمبو شد به گمانمان محتویات سرمان به صورت مایع سفید در آمده واز چشم و دماغ این جانب سرازیر
ولی خودمانیم عجب کله ای داریم شده مثل یکی از تل های معروف شهرمان البته هنوز مورد بررسی نهایی قرار نگرفته است
ما را بایک عروسک خرس خریدند پسر شیطونیست اسمش را گذاشته ایم تدی
تا یاد مان نرفته عجب دنیای است کسی جای نمی خوابه که زیر پاش آب رد شه طرفی که برایمان کار پیدا کرده بود برایمان نقشه کشیده که ازمون استفاده کنه سوء تفاهم نشه استفاده نه سوء استفاده هـــــــــــــــــــــــــــــــــــی
د نــــــــــــــــــــــــــــــــیــا
این درد سر حکمتی داشت گرسنگی را از یادمان برد
ظهر نوشت: دوستانی که در پست قبل نظر داده بودند اگر دوباره به این وبلاگ اومدند ازشون معذرت می خوام به وبلاگ چهارتاتون اومدم مطالبتونو خوندم اما خوب ما به این تنهایی عادت کرده ایم
دوست عزیزی که در دو پست قبل پیام خصوصی داده بودند اگه به اینجا اومدی جوابتو همون جا خودم در قسمت نظرات دادم
|